دکتر مریم صداقت: در دوران کرونا با اختلالات اضطرابی در کودکان و بزرگسالان رو به رو هستیم
ایسنا علوم پزشکی تهران- کیاوش حافظی: با ورود انسان به دوران مدرن، روانشناسی به عنوان علمی که داعیه دار شناخت انسان و ذهن پیچیده او بود در کنار علوم دیگر جای گرفت. امروز این علم تا آنجا پیش رفته است که زیرشاخه های فراوان دارد. شاید تا همین چند دهه پیش بود که رجوع یک […]
ایسنا علوم پزشکی تهران- کیاوش حافظی: با ورود انسان به دوران مدرن، روانشناسی به عنوان علمی که داعیه دار شناخت انسان و ذهن پیچیده او بود در کنار علوم دیگر جای گرفت. امروز این علم تا آنجا پیش رفته است که زیرشاخه های فراوان دارد. شاید تا همین چند دهه پیش بود که رجوع یک فرد به روانشناس از سوی بخشی از جامعه ایرانی می توانست با برچسب هایی همراه شود. اما امروز با تغییر نسل و تغییر نگاه به این مقوله رو به رو هستیم؛ گویا پذیرفته شده است که هر انسانی ممکن است دست کم یک بار نیاز به مراجعه به روانشناس یا مشاور داشته باشد. به مناسبت فرا رسیدن ۹ اردیبهشت که در تقویم جهانی به نام روز روانشناس و مشاور ثبت شده ایسنا علوم پزشکی تهران با دکتر مریم صداقت، روانشناس و عضو هیات علمی جهاد دانشگاهی علوم پزشکی تهران به گفت و گو نشسته است تا به مقوله روانشناسی و چالش های آن بپردازد. در ادامه متن این گفت و گو را می خوانید.
فرارسیدن روز روانشناس را به شما تبریک عرض میکنم، اما بگذارید به عنوان مقدمه پرسشی درباره مقوله روانشناس، مشاور و … بپرسم. ما میدانیم که روانپزشک، فردی است که پزشکی خوانده و کار او درمان مراجع با دارو و روشهای علمی به معنای سانتیفیک است. در مقابل ما در حوزه علوم انسانی با واژه هایی مثل روانشناس، مشاور، روانکاو و روان درمانگر رو به رو هستیم. لطفا کمی درباره این واژهها توضیح دهید که بدانیم کسانی که این عناوین را می گیرند دقیقا چه شغلی دارند و تفاوت آنها با همدیگر چیست؟
تشکر میکنم. من هم متقابلا روز روانشناس را به همکاران عزیزم و کسانی که در حوزه روانشناسی دست اندر کار هستند تبریک میگویم و برای آنها توفیق روزافزون آرزو میکنم.
درباره این سوال که اساسا چه تفاوتی میان روانشناس، مشاور، روانکاو یا رواندرمانگر وجود دارد باید عرض کنم این واژهها و اصطلاحات با همدیگر هم وزن نیستند. روانشناسی و مشاوره دو دیسیپلین و رشته دانشگاهی هستند با اهداف متفاوتی را دنبال میکنند. مشاوره بیشتر در حوزه کمک به تصمیمگیری در ساحتهای مختلف زندگی نقشآفرینی میکند. ما مشاوره تحصیلی، مشاوره ازدواج، شغلی و غیره داریم. وقتی که کسی احساس میکند برای بهتر تصمیم گرفتن و بهتر استفاده کردن از منابع خود، نیاز به کمک و راهنمایی دارد به مشاور مراجعه میکند. مشاور فردی است که برای راهنمایی و کمک کردن به افراد تربیت شده است.
روانشناسی اما حیطه متفاوتی است؛ روانشناسی علم مطالعه رفتار است. زمانی که فرد، بخواهد اطلاعات بهتر و بیشتری در شناخت، مدیریت رفتار و فضای روانی خود داشته باشد اینجاست که روانشناس میتواند کمک کند، هرچند که مشاوران هم باید به اندازه کافی روانشناسی بدانند اما روانشناس دقیقتر و عمیقتر به دنیای روانی افراد، مسائل رفتاری، پیشینههای فرد و تجارب او ورود پیدا میکند تا اینکه بتواند تصویر روشنتری از چرایی رفتارهایش ترسیم کند. این کار یک روانشناس است.
خیلی وقتها ما در حوزه روانشناسی با اختلالات مواجه هستیم. در صورتی که یک مشاور اصلا به حوزه اختلالات ورود پیدا نمیکند. فردی که با افسردگی، اضطراب یا اختلالات شخصیتی مواجه است یا کودکان و نوجوانانی که در حوزه تحولی ممکن است دچار مشکل باشند اموراتشان باید توسط روانشناس پیگیری شود. اگر نیاز به دارودرمانی باشد نیاز به روانپزشک ارجاع داده میشوند و اگر نیاز به رواندرمانی باشد، روانشناس این کار را انجام میدهد.
روانکاوی هم یک رویکرد در روانشناسی است. ما به کسانی که بر اساس نظریههای روانتحلیلگری و مبتنی بر مکتب فروید سعی میکنند مسائل را ببینند و تبیین کنند روانکاو میگوییم. آنها از منظر مشخصی به داستان میپردازند ونگاه میکنند.
شما به عنوان فردی که سالهاست به شغل روانشناسی شاغل هستید بزرگترین مسائل یا شاید بهتر باشد بگوییم اختلال روانی رایج در جامعه را در چه مواردی میبینید؟ مثلا افسردگی، اضطراب، وسواس یا …
در مورد شیوع اختلالات روانی متاسفانه ما مطالعات اپیدمیولوژیکی پیوسته و منظمی نداریم که بر اساس آن بتوانیم تصویر درستی داشته باشیم. مطالعات جسته گریخته زیادی صورت میگیرد اما از اطلاعات به شکل متمرکز یا گزارشهای پیوسته که با آنها بتوانیم وضعیت را رصد کنیم بیبهره هستیم. اما در حوزه کاری ما به نظر میرسد که اختلالات اضطرابی و اختلالات خلقی بیشترین شیوع را دارند.
در یک سال و اندی که از شیوع کرونا میگذرد چطور؟ ما از زمانی که از شیوع ویروس کرونا می گذرد به رعایت مسائل بهداشتی نسبت به قبل حساس تر شده ایم مثلا نسبت به شستن دستهایمان توجه بیشتری داریم یا مدام دستها و لوازممان را ضدعفونی می کنیم. آیا میتوانیم بگوییم در این مدت وسواس به عنوان یک اختلال در بین مردم شیوع پیدا کرده است؟
طبیعت تحلیل شرایطی که در این مدت شاهد آن بودیم باعث شد که نابسامانیهای روانی به وجود بیاید. در ابتدا تصورمیشداین نابسامانیها خود را در قالب بروز رفتارهای وسواسی نشان دهد. من حتی با تکیه بر فعالیت خودم که بر کار کودک متمرکز است و هم با تکیه بر گزارش های همکارانم می توانم بگویم بیشتر با نابسامانیهایی درقالب رفتارهای اضطرابی سپس اختلالات خواب روبه رو هستیم. همچنین اختلالات خوردن، پرخاشگری و ناسازگاری هم چیزهایی بود که ما در دوران کرونا بیشتر از سوی بچهها شاهد آن بودیم. البته همکارانی هم که درحوزه بزرگسال مشغول به فعالیت هستند هم گزارشهای مشابهی اعلام میکنند اما اگر صحبت از آمار است، من آماری ندارم که خدمتتان عرض کنم.
همانطور که در پرسش اول عرض کردم روانشناسی در مقوله علوم انسانی میگنجد و برخلاف علوم طبیعی و تجربی ما با عوامل و متغیرهای متقن و شاید بهتر باشد بگویم آزمایشگاهی سر و کار نداریم بلکه موضوع علومی مثل روانشناسی بررسی رفتار انسان است و این رفتارها تغییر میکند. بنابراین نمیتوانیم انتظار داشته باشیم یک نوع درمان دقیقا و به طور متقن بر روی روحیات و رفتار افراد دقیقا نتایج قابل انتظار را به همراه داشته باشند. اما آیا روشها و مکاتبی وجود دارند که تاثیر گذاری «نسبی» بالاتری به افراد دارای اختلالاتی مثل افسردگی، اضطراب یا عواملی که در پاسخ سوال قبل به آن اشاره کردید داشته باشند؟ (مثلا مکاتبی روانکاوی، رفتاردرمانی، مثل شناختی یا …)
درست است که روانشناسی در حوزه علوم انسانی طبقه بندی میشود. اما به هرحال از جنس ساینس است. همانطور که ما در مطالعات علوم تجربی سعی میکنیم که با ساده کردن سیستمها و کنترل متغیرها بتوانیم تبیین درستی داشته باشیم، در روانشناسی هم با همین اصول کار میکنیم و از روشهای علمی بهرهمند هستیم و سعی میکنیم که ترسیم درستی از وقایعی که منجر به پدیده میشود را ارائه کنیم.
اما درباره این سوال که آیا روشها و مکاتبی وجود دارند که بتوانند تبیین درستتری بدهند باید بگویم این چنین نیست؛ ما نمیتوانیم تمایز قائل شویم. این داستان مثل همان داستان اتاق تاریک و فیل مورد نظر مثنوی است. ما سعی میکنیم از مناظر مختلف واقعیات را ببینیم. اینکه کدامیک از مناظر تصویر درستتری به ما میدهد به مشکل، تعریف ما، ارتباطی که درمانگر با مراجع خود برقرار میکند و پیشینهای که مراجع به ما میدهد بستگی دارد. ما با گرفتن یک سری اطلاعات تصمیم می گیریم از چه رویکردی استفاده کنیم و ببینیم چه منظری بیشتر کمک میکند. اما اینکه بخواهیم ارزشگذاری داشته باشیم به نظر نمیرسد کار درستی باشد؛ انتخاب رویکرد وابسته به شرایط مراجع و مشکلی است که او از آن رنج میبرد.
آیا بسته به نوع جامعهای که افراد در آن زندگی میکنند این رویکردها ممکن است نتایج متفاوتی داشته باشد؟ (مثلا در جامعه ایران که تعاریفی مثل انسان، مرد، زن و … با تعاریفی که در کشورهای اروپایی وجود دارد یا حتی نظامهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فرق میکند)
به هرحال ظرف زمانی و ظرف مکانی در فرآیندهای درمانی که بین مراجع و مشاور جریان پیدا میکند قطعا اثرگذار است. ما نمیتوانیم اثر بافت و اجتماع و اقتضائات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را از نظر دور بداریم. قطعا اینها در درمان ما اثرگذار است. ممکن است یک روش درمانی در یک جامعه به جای خودش ننشیند و اثرات قابل توجهی نداشته باشد اما بعید به نظر میرسد که نتایج متفاوتی بدهد. چون وقتی این روشها از بوتههای متعددی عبور میکنند و صیقل پیدا میکنند، کاستی هاو ابهاماتشان برطرف میشود و سپس به صورت یک پکیج قابل ارائه برای درمان در میآیند.
البته این مشکل، مشکل عمومی در علوم انسانی است. علوم انسانی و از جمله روانشناسی در تعمیم یافتهها همیشه با مشکل مواجه است. در کنگره روانشناسی که در آغاز هزاره سوم برگزار شد یکی از ایراداتی که به روانشناسی گرفته شد این بود که روانشناسی علم مردان سفیدپوست مسیحی است. یعنی اینکه ما جنسیت، نژاد و مذهب را که متغیرهای بسیار مهم و تاثیرگذاری هستند را معمولا نادیده میگیریم.
بیشترین تجربهها و بیشترین آزمایشها در کشورهای غربی صورت میگیرد؛ با آزمودنیهایی که نژاد، فرهنگ، اقتضاتات اجتماعی و زندگی متفاوتی را تجربه می کنند. این از قابلیت تعمیم نتایج کم میکند. درست است که این یک محدودیت محسوب میشود اما نمیتوانیم بگوییم این محدودیت باعث از اعتبار ساقط شدن نتایج میشود. خیلی خوب است که ما این ملاحظات فرهنگی را داشته باشیم و بتوانیم در کشور خودمان با شرایط خودمان روشها و پکیجهای درمانی برخاسته از شرایط خودمان را تولید کنیم. اما این به آن معنانیست که آنچه که در جای دیگری تولید شده برای ما غیرقابل استفاده است و یا نتایج متناقضی به دست میدهد.
اصولا چه کسانی باید به روانشناس، مشاور و … رجوع کنند؟ آیا خودشان باید تشخیص دهند که این نیاز به روانشناس دارند؟ چه زمانی (یا اگر چه اتفاقی بیفتد) به این تشخیص میرسند؟
کسی باید به روانشناس یا مشاور مراجعه کند که احساس کند آن کارآیی لازم را ندارد و کارایی او در حوزههای فردی، اجتماعی و خانوادگی با محدودیتها و مشکلاتی روبهروست و نمیتواند آنچنان که باید و شاید از توانایی و پتانسیلهای خودش استفاده کند و کارآیی او به اندازهای مختل است. هرکسی بهترین ناظر و قاضی بر افکار، احساسات و رفتارهای خود است. اگر ما با تنگناهایی مواجه شویم در کارآمدی فکری مان، در شرایط احساسی مان و در رفتارهایمان این یک زنگ خطر به ماست که لازم است برای اینکه عملکرد خود را به سطح بهینه برسانیم حتما کمک بگیریم. خیلی وقتها افراد خودشان به تنهایی از پس این مسائل برنمیآیند. ما خیلی وقتها در سایه تجارب پیشین خودمان و در سایه دوره کودکی مان به دام میافتیم و نمیتوانیم مسائل را به درستی حل کنیم. نمیتوانیم تصمیمات درستی بگیریم. نمیتوانیم اهداف درستی را برای خودمان وضع کنیم و روشهای مناسبی برای رسیدن به آن اهداف دنبال کنیم. بنابراین برای آنکه ما به بهترین وجه از ظرفیتهاو قابلیتهای خودمان استفاده کنیم و یک زندگی معنادارتری را تجربه کنیم. خیلی وقتها نیاز است که به یک مشاور حاذق، یا یک روانشناس کاربلد مراجعه کنیم و بتوانیم در حوزه فردی و در حوزه جمعی کارکردمان را بالا ببریم.
از طرف دیگر اگر احساس کنیم سلامت روان ما به هرترتیب دچار مخاطره است، خوب است که از یک روانشناس کمک بگیریم. تعریفی که سازمان بهداشت جهانی از سلامت روان میکند تعریف جامع و قابل قبولی است. سلامت روان وضعیتی از بهزیستی است که فرد در آن پتانسیلها و تواناییهای خود را به خوبی بشناسد و بتواند در جامعه خودش اهدافی را دنبال کند و به اهداف خود برسد، بتواند با استرسهای روزمره زندگیاش کنار بیاید و بتواند نقش مثبت و یک ارزش افزودهای را برای جامعه خودش ایجاد کند. حوزه فرد و حوزه جمع با هم دائما در تعامل هستند و اینکه فرد هم برای خودش و هم برای جامعه خودش مفید و مثمر ثمر باشد خیلی مهم است و با بررسی و تامل در همین تعریف می توانیم متوجه شویم که آیا از سلامت روان بهرهمند هستیم یا نه. آیا لازم است که از کسی کمک بگیریم یا خیر.
شما برای مراجعین کدام نوع از مراکز مشاوره را توصیه میکنید؟ آنهایی که دارای مجوز نظام روانشناسی هستند یا با مجوز بهزیستی فعالیت دارند؟
من ضمن اینکه به مراکز و همکارانی که با مجوز سازمان بهزیستی مشغول به کار هستند ادای احترام میکنم و از تلاشهای آنها قدردانی میکنم – چون به هرحال این عزیزان به نیازهای بخش بزرگی از جامعه پاسخ میدهند – اما در همه جای دنیا یک نظام مثل نظام پزشکی یا نظام روانشناسی و مشاوره برای بررسی صلاحیتهای حرفهای افرادی که در آن حوزه مشغول به کار هستند ضروری است. سازمان نظام روانشناسی این وظیفه را به خوبی انجام میدهد و این نقش را ایفا میکند که به افرادی مجوز کار میدهد که مطمئن باشد آنها از صلاحیتهای لازم برای ارائه خدمات روانشناس و مشاوره برخوردار هستند. هرچند در مورد مراکز این داستان یک مقدار متفاوت است. اما این موضوع بسیار مهم است که افراد ذی صلاحیت امکان ارائه خدمات داشته باشند. معمولا مراکزی که زیر نظر سازمان نظام روانشناسی و مشاوره فعالیت میکنند حتما باید مجوز نظام را داشته باشند و از این نظر خاطر ما جمع است که این افراد از فیلترهای مختلفی عبور کردهاند و ویژگیها و شرایط لازم را دارند.
اگر در سازمان بهزیستی هم واقعا به این موارد تاکید لازم شود و این مراکز در هماهنگی با نظام روانشناسی و مشاوره شکل بگیرند و از افراد ذی صلاحیت در آنها استفاده شود، و به اندازه کافی مورد نظارت قرار بگیرند حتما اتفاق، اتفاق مبارکی خواهد بود که میتواند به گسترش ارائه خدمات و استفاده خدمات روانشناسی در جامعه کمک کند. به هرحال داشتن آن صلاحیت مهم است. مرجع تشخیص این صلاحیت حرفهای هم نظام روانشناسی و مشاوره است. اگر سازمان بهزیستی هم در ساز و کارهای تاسیس مراکز خدمات روانشناسی و مشاوره از همین استانداردها و اصول استفاده کند فرقی ندارد. اما حتما باید نظارت بر اینها وجود داشته باشد. به هرحال سازمان بهزیستی سازمان بزرگی است که به بخشها و بدنههای مختلفی در جامعه که آسیب پذیر هستند خدمات ارائه میکند و ما به این نیازمندیم که به گروههای آسیب پذیر خدمات ارائه شود. این بسیار خوب خواهد بود که اگر تعاملات سازمانی اتفاق بیفتد و ما به نحوی بتوانیم ارائه خدمات را به بدنه جامعه تزریق کنیم.
برای افرادی که باید به مشاوره یا روانشناسی بروند چه توصیهای برای انتخاب مشاور و روانشناس دارید؟ علت طرح این پرسش این است که بعضی افراد شاخص و شناخته شده که در حوزه روانشناسی فعال هستند عموما ویزیتهایی با قیمت بالا دریافت میکنند و متاسفانه بیمههای درمانی هم خدمات روانشناسی را پوشش نمیدهند و فردی که افراد با بضاعت مالی کم ناچار هستند نزد افرادی مراجعه کنند که هزینههای شهرت و خوشنامی ندارند اما هزینههای پایین تری دریافت میکنند. افراد از کجا میتوانند تشخیص دهند که روانشناسی که افراد انتخاب میکنند فرد مناسبی است؟
بله این نکته درستی است که در سطح جامعه افراد و گروههای بسیار زیادی مشغول ارائه خدمات روانشناسی و مشاوره هستند که بعضا این افراد از سوی مراجع ذی صلاح تایید نشدهاند. توصیه من این هست که عزیزان به مراکز یا افرادی مراجعه کنند که مجوز ارائه خدمات سازمان نظام روانشناسی و مشاوره را داشته باشد. چون به هرحال نظام ساز و کارهای خیلی جدی برای پروانه فعالیت دارد. گرچه یکی از انتقاداتی که به آن وارد است این است که بعد از ارائه مجوز، نظارت جدی بر مراکز وجود ندارد، اما دست کم برای اخذ این پروانه افراد از فیلترهای متعددی عبور میکنند و توسط افراد برجسته و ذی صلاحیت ارزیابی میشوند. افراد باید دورههای مختلفی را گذرانده باشند، مهارتها و تواناییهای لازم را کسب کرده باشند. بنابراین همین که فرد این مجوز را داشته باشد اعتماد حداقلی ما را کسب میکندکه میشود از آن انتظار ارائه مشاوره و خدمات روانشناسی علمی و منطقی داشت. در غیر این صورت چنین توصیهای ندارم.
در سوال قبلی به موضوع درمان و عدالت اجتماعی اشاره کردیم. مسئول اینکه روانشناسی تحت پوشش بیمههای درمانی درآیند چه کسانی هستند و چه کسانی باید پیگیر باشند؟ نظام روانشناسی یا … ؟
بله یکی از مواردی که قطعا میتواند به گسترش استفاده و ارائه خدمات روانشناسی و روانپزشکی در جامعه کمک کند، بحث بیمه کردن این خدمات است که الان سالها مورد اختلاف و درخواست ذی نفعان مربوطه است. اما هنوز پاسخ روشنی دریافت نکرده است. این خدمات، خدماتی هستند که باید منابع مالی برای تحت پوشش قرار دادن آنها وجود داشته باشد و بهای این خدمات را پرداخت کند تا مردم بتوانند با هزینه کمتری از این خدمات استفاده کنند.
جاهای مختلفی دست اندرکار هستند. سازمان نظام روانشناسی و مشاوره یکی از آنهاست. البته این سازمان نقش اجرایی در این زمینه ندارد. اما میتواند در توجیه مساله کمک کند. وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، مجلس، دولت و شورای عالی بیمه مراجع و سازمانهای درگیر هستند که میتوانند در این زمینه کمک کنند. البته اتفاق خوبی که در سالهای اخیر افتاده این است که بسیاری از بخشهای خصوصی شروع به حمایت از این خدمات کردهاند و آنها را جزو تعهدات خود آوردهاند و به کارکنان و پرسنل خود امتیازاتی در استفاده از این خدمات ارائه میکنند. اما نیاز است که این موارد در خدمات سلامت عمومی در نظر گرفته شوند.
آیا روانشناسی در ایران پا به پای روانشناسی در سایر کشورهای دنیا حرکت میکند از آموزش دانشگاهی گرفته تا اجازه فعالیتی که شاغلان در این حوزه دریافت میکنند؟ مثلا در مورد روانکاوی افرادی در دنیا روانکاو شناخته میشوند که توسط نظام روانکاوی جهان روانکاوی شده باشند و از آنها مجوز درمان دریافت کنند اما در صورتی که در ایران به نظر نمیرسد چنین مقولهای وجود داشته باشد.
این موضوع نسبی است. به نظر من وضعیت کلی روانشناسی در کشور ما خوب است و مخصوصا در دو دهه اخیر ما شاهد تحولات خوبی در این حوزه بوده ایم. گسترش این رشته در دانشگاههای مختلف، جذب دانشجو در سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری و حوزههای مختلف روان شناسی مثل روان شناسی تربیتی، روان شناسی شخصیت و روان شناسی بالینی.
اینها اتفاقات خوبی بوده است. من در مورد کیفیت آموزشهای دانشگاهی در این زمینه صحبت نمیکنم چون مقولهجدایی است و به نظر میرسد نقدهایی هم به آن وارد است. اما از نظر کمی میتوانیم بگوییم اتفاقات خوبی افتاده است.
در سالهای اخیر حوزه خصوصی در این زمینه خیلی فعال بوده است. فارغالتحصیلان دانشگاهی ما معمولا از مهارتهای لازم برای ارائه خدمات و پیوستن به دنیای حرفهای برخوردار نیستند اما بخش خصوصی این کمبود را پوشش داده است؛ برگزاری کارگاههای جدی در این زمینه، یا انجمنهای صنفی که در این زمینه شکل گرفتهاند و به کمک آمدهاند بسیار نقش خوب و موثری ایفا کردهاند که قابل تقدیر و قدرشناسی است.
شکلگیری نظام روانشناسی و مشاوره هم اتفاق مبارکی بود که به سامان یافتن این حوزه خیلی کمک کرد. اگرچه برای اینکه آن جایگاه اصلی خودش را داشته باشد نیاز به حرفهایگری بیشتری است و ما با معضلاتی مواجه هستیم اما همانطور که عرض کردم برآیند این اقدامات مثبت بوده است.
بله من فکر میکنم از آنچه دنیا تجربه میکند دور نیستیم و دست کم با سرعت بالایی خودمان را به آن میرسانیم. با گسترش ارتباطات و تعاملات دانشجویانی که برای فرصت مطالعاتی میرفتند و میآمدند آوردههای خوبی و روشهای جدید و رویکردهای جدید را معرفی میکردند. انتشارات بخش قابل اعتنا در این حوزه است. ما انتشارات تخصصی خوبی در این حوزه داریم که بسیار خوب پوشش میدهند، کتابها به سرعت ترجمه میشوند. مترجمین خوب کار میکنند و من این حوزه را نویدبخش میدانم و امیدوارم بخش آموزشی، دولت و دانشگاهی هم سرعت خود را بالا ببرد و خود را با نیازهای جامعه هماهنگ کنند و بتوانند پاسخگوی این نیازها باشند.
نقش انجمن و موسسات علمی – تخصصی را نباید از نظر دور داشت. خیلی اوقات نقشی که انجمن های علمی در شناساندن حوزه های دانشی و پیشبرداهداف آموزشی و پژوهشی دنبال می کنند بسیار برجسته و حائز اهمیت است. اعتبار این مراکز به جایگاه علمی موسسان و اعضاء آنها، جهت گیریها، برنامهریزی ها واجرای برنامه وابسته است. گاه برخی از برنامه هایی که توسط یک انجمن برگزار می شود از چنان اعتباری برخوردار است که می توان آن رویداد و مدرک آن را با معتبرترین دانشگاه ها مقایسه کرد. بدیهی است که در کشور ما چنین ساختارهای غیر دولتی وجود دارد که یکی از شناخته شده ترین آن ها انجمن روان شناسی ایران است.
خودتان چالشهای حوزه روانشناسی را در چه حوزه هایی میبینید؟
روانشناسی اساسا علم جوانی است، قدمت زیادی ندارد. در کشور ما هم به طریق اولی جوانتر و از آنچه در جهان سابقه دارد کم سابقهتر است. به نظر من یکی از معضلاتی که ما در رشتههای روانشناسی داریم این است که مبتنی بر نیازهای خودمان و مسائل خودمان از روانشناسی بهره نمیبریم و به آن هم بهرهای نمیدهیم. یکی از ویژگیهای علم تجمعی بودن آن است. ما به سبب اینکه نگاه این چنینی چندانی نداریم و همچنین تجارب خود را انباشته نمیکنیم تا منجر به تغییر ماهوی شود نمیتوانیم استفاده درستی از آن ببریم. من این موضوع را در حوزه خیلی کلانتر عرض میکنم و فعلا در حوزههای خردتر مورد نظرم نیست. البته به نظر من رفته رفته بهتر خواهد شد. نسل جوان ما، دانشجویان عمیق، خوشفکر و دغدغهمند ما کمکم دارند به آن تصویر بزرگتر میرسند و وقتی این تصویر بزرگتر شکل بگیرد ما هرکدام به سهم خودمان میتوانیم قطعهای از آن را کامل کنیم و پیشرفتها و دستاوردهای بهتری داشته باشیم.
ما باید نیازهای جامعهمان را بهتر بشناسیم و بعد با برداشت درست از نیازهای جامعه به آن پاسخ دهیم و از روانشناسی بهره بگیریم. یعنی معضلات رفتاری، فکری و هیجانی جامعه را بخواهیم مرتفع کنیم. این یکی از مهمترین مسائلی است که به نظر من رسالت روانشناسی و روانشناسان را تشکل میدهد. ما در این مسیر نوآموز هستیم و تمرین میکنیم. وضعیت حتما بهتر خواهد شد اما مهم این است که این جهتگیری و این نگاه را داشته باشیم. قطعا دانشگاههای ما با اتخاذ رویکردهای صحیح و اصیل میتوانند بسیار کمک کننده باشند. ما کم کم باید به این سمت و سو برویم که مسائل خودمان را بشناسیم، پاسخهای درستی برای این مسائل تدارک ببینیم و اندک اندک با انباشتگی آنها بتوانیم چارچوبهای نظری را ترسیم کنیم.
سوال دیگر به حوزه روانشناسی در دوره کرونا برمی گردد. افراد با مشاور با استفاده وسایل ارتباط جمعی مثل تلفن یا … ارتباط برقرار می کنند آیا این نوع مشاوره و خدمات روانشناسی همان نتایج خدمات دوران حضوری را در پی داشته ؟
بهره گیربی از تکنولوژی در ارائه خدمات سلامت به طور عام و روان شناسی بطور خاص قبل از کرونا هم تجربه شده بود اما پدیده کرونا به آن شدت و گسترش بیشتری بخشید و البته این تجربه جدید درخور ارزیابی برای صورتبندی روش های جدید ارائه خدمات است. از سال قبل تا امروز مقالات بسیار زیادی در سطح جهان در مورد اثربخشی خدمات روان شناختی غیرحضوری و غالبا مبتنی بر موبایل های هوشمند و اینترنت منتشر شده است. بسیاری از این مقالات موثر بودن این روش ها را تایید میکنند. البته باید به متغیرهای گوناگونی از قبیل سن، جنس، نوع اختلال، شدت و مواردی از این دست توجه کرد. در واقع نمی توان یک حکم کلی صادر نمود. در ایران کمتر چنین مطالعاتی انجام یا منتشر شده است. به نظر می رسد به هرحال بهره گیری از تکنولوژی در دوران کرونا توانست به کمک آید. چون ما با شرایطی مواجه شدیم که از یک سو نیاز به دریافت خدمات مشاوره و روانشناسی افزایش یافت و از سوی دیگر امکان ارائه آن به صورت حضوری حداقل در برخی مقاطع زمانی ممکن نبود.
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید