خانواده امروزی در مسیر سلامت است یا عدم سلامت؟! / دکتر اعظم نژادی در گفت وگو با ایسنا علوم پزشکی تهران
ایسنا علوم پزشکی تهران – دکتر اعظم نژادی جامعه شناس و مشاوره خانواده در گفت وگو با ایسنا علوم پزشکی تهران، ضمن تبیین معنای اصلی و هدف سلامت خانواده، می گوید: زمانی سلامت خانواده برقرار است که اعضای خانواده بتوانند با یکدیگر ارتباط پیوسته و متعامل که در بسیاری از وضعیت ها به روابط رو […]
ایسنا علوم پزشکی تهران – دکتر اعظم نژادی جامعه شناس و مشاوره خانواده در گفت وگو با ایسنا علوم پزشکی تهران، ضمن تبیین معنای اصلی و هدف سلامت خانواده، می گوید: زمانی سلامت خانواده برقرار است که اعضای خانواده بتوانند با یکدیگر ارتباط پیوسته و متعامل که در بسیاری از وضعیت ها به روابط رو در رو و صمیمی می انجامد، برقرار کنند. در این مسیر است که انها می توانند تجربیات خود را به اشتراک بگذارند، از نظر یکدیگر در ارتباط با حل مشکلات و بحران ها استفاده کنند، به ارزش ها و باورهای هم احترام بگذارند و نسبت به نقشی که در خانواده دارند، مسئولیت پذیر باشند. حال «خانواده امروزی در مسیر سلامت است یا عدم سلامت؟!»
متن کامل گفت وگو با دکتر اعظم نژادی را می خوانید:
سلامت خانواده به چه معناست و از چه اصولی پیروی می کند؟
در اینکه سلامت خانواده به چه معنایی است و از چه اصولی پیروی می کند، باید به نگاهی که به خانواده داریم برگردیم. فرد یا گروهی که برای خانواده اصالتی قائل نیست، نمی تواند در مورد سلامت خانواده داوری کند و سیاست ورزی کند. پس اولین شرط، در تعیین سلامت خانواده، باور به نقش افرینی و اهمیت خانواده است. از منظر جامعه شناسی، خانواده یکی از نهادهای اصلی اجتماعی است که تربیت و هویت یابی و انتقال فرهنگ را به عهده دارد. این سه کارکرد هم اجتماعی از طریق خانواده ممکن می شود. دیگر نهادهای اجتماعی این نقش و سهم را ندارند. پس وجود و نقش افرینی درست خانواده اصل است و در این نگاه است که می توان به سلامت خانواده یا عدم سلامت خانواده رسید. البته تنها رسیدن به سلامت خانواده سامان کارکردهای ان نیست، این یک جهت و اصل مهم است. باید به ساختار خانواده و مناسبات و روابط بین عناصر و اجزاء خانواده نیز باید توجه کرد.
چیستی سلامت خانواده را در چه موقعیتی از آن می دانید؟
خانواده به وضعیت و نهادی اطلاق می شود که در ان افراد پیوسته به لحاظ عاطفی و اجتماعی و خونی زندگی می کنند و به دلیل استمرار این وضعیت است که سلامتی ممکن می شود. پس وجود روابط همگرایانه یکی از اصول عمده در سلامتی خانواده می باشد. در این صورت، زمانی سلامت خانواده برقرار است که اعضای خانواده بتوانند با یکدیگر ارتباط پیوسته و متعامل که در بسیاری از وضعیت ها به روابط رو در رو و صمیمی می انجامد، برقرار کنند. دراین مسیر است که انها می توانند تجربیات خود را به اشتراک بگذارند، از نظر یکدیگر در ارتباط با حل مشکلات و بحرانها استفاده کنند، به ارزش ها و باورهای هم احترام بگذارند، نسبت به نقشی که در خانواده دارند، مسئولیت پذیر باشند. در صورتی که هر یک از این عوامل در خانواده دچار خلل شود، خانواده دچار بحران شده و خانواده دچار عدم تعادل و در نهایت سلامت ان به خطر می افتد.
حال سوال جدیدی مطرح است که “ایا خانواده امروزی در مسیر سلامت است یا عدم سلامت؟
“ ما شاهد این هستیم که رعایت نکات اشاره شده در فوق در دنیای معاصر به علت فهم اشتباه از شرایط کنونی خویش به سختی امکان پذیر شده است. همان طور که در اکثریت خانواده ها با زوجین و فرزندان تحصیل کرده مواجه هستیم، اما همین افراد در برقراری ارتباط با دیگران، شناسایی محیط پیرامونی و … ضعف دارند، فقدان برقراری ارتباط در خانواده منجر به دعوا و کشمکش شده و خانواده را از حالت تعادل خارج ساخته است. همچنین، زوجین در زندگی مشترک خویش بیشتر سعی می کنند از رفتارهای پدران ومادران شان فاصله بگیرند. دختران با تشکیل خانواده به فکر مدیریت خانه بدون مداخله همسر هستند و از همان روزهای ابتدایی سعی بر نادیده گرفتن منزلت و جایگاه پدری و مردانه همسرانشان در مسائل خانه دارند. با گذشت زمان متوجه می شویم ، زنان از شرایط کنونی خویش خسته و ناراضی هستند و بر مردان برچسب اختگی و بی مسئولیتی می زنند. این اتفاق در مورد مردان هم در حال وقوع است. مردان اگر هم تن به تشکیل خانواده بدهند، مسئولیت پذیری کمتری در مورد انجام وظایفشان دارند. بیشتر خانه و خانواده را محلی برای استراحت بدون انجام وظایف مهم پدری و همسری می دانند. در این شرایط است که هر یک از زوجین دچار خسته گی شوند، خانواده از حرکت به جلو متوقف شده و احتمال ایجاد طلاق عاطفی و در نهایت طلاق قانونی وجود دارد. از انجا که داشتن جامعه ای سالم در گرو سلامت خانواده است. اولین شرط توجه به استمرار فرهنگی از طریق تربیت فرزندان است. باید والدین در امر تربیت فرزندان خویش دقت کافی داشته باشند. متاسفانه والدین تصور می کنند که اموزش مهارت اجتماعی و فردی از خانواده به نهادهای دیگر از جمله به نهاد اموزش و پرورش واگذار شده است. این تصور غلط به فرستادن فرزندان به کلاس های متعدد اموزشی شده به طوری که ما در جامعه شاهد افراد متخصص در رشته های متعدد هستیم اما به لحاظ کسب مهارت های اجتماعی و فردی با افرادی ناتوان روبروییم.
چه عواملی در شرایط نامناسب برای دست یابی به سلامت خانواده مهم بوده اند؟
شرایط نامناسب در دستیابی به سلامت خانواده طی زمان متفاوت می باشند. در شرایط فعلی، عوامل بسیاری مهم می باشند. در ادامه به اصلی ترین انها اشاره می شود:
۱- عامل و شرایط اغازین به ناکافی بودن مهارت های اجتماعی بر می گردد. همان طور که در بالا هم اشاره شد، عدم کسب مهارتهای اجتماعی و فردی برای زندگی است. با وجود مهارت، افراد خانواده توان ارتباط با محیط پیرامونی شان را خواهند داشت. وقتی اعضای خانواده نسبت به خود ، محیط پیرامونی، خواسته و نیازهای دیگران ناتوان شود، نمی تواند با پیدایی شرایط جدید خود را با ان سازگار کند، همین امر موجب می شود که خانواده دچار نارضایتی شود و ان را به سمت بحران سوق دهد. اگرچه، نهادهای حاکم در جامعه نیز در امر سلامت خانواده دخیل هستند، اما اگر بستر خانواده بتواند خود را قوی و توانمند کند، اسیب کمتری خواهد دید و در شرایط بحرانی با همفکری از یکدیگر خود را از اسیب و صدمه نجات خواهند داد.
۲- دومین شرایط را می توان با توجه به زیست کرونایی بیان کرد. به نقشی که کرونا در این شرایط به عهده گرفته است اشاره می کنم. این ناتوانی در زمان کرونا بیش از هر زمان دیگری خودش را در معرض نمایش قرار داده است. در روزهای ابتدایی خانواده به تصور اینکه کرونا عاملی جهت همبستگی بیشتر بین اعضای خانواده می شود، ماندن اجباری در خانه را غنیمتی برای انجام کارهای عقب مانده و ارتباط بیشتر با اعضای خانواده دانستند. با گذر زمان و ماندن طولانی و اجباری در خانه صدای نارضایتی و ناراحتی خانواده به گوش رسید. اکثریت خانواده ها معترض بودند ما نسبت به علایق و خواسته های یکدیگر شناختی نداریم و همین عامل منجر به دعوا و کشمکش شده است یا در برخی دیگر از خانواده ها عدم درک موقعیت جدید به دلیل ناتوانی در امر شناسایی محیط پیرامونی انها را افسرده و منزوی ساخته بود. خانواده هایی که فضای کافی برای فرار از شرایط حاکم را نداشتند (مثلا فرزندان اتاق خواب جدایی نداشتند) از شرایط بدتری نسبت به خانواده های دیگر برخوردار بودند.
سلامت روحی و روانی خانواده ها چگونه حاصل می شود؟
در اغاز لازم است بگوییم که چه شرایطی سلامت روحی و روانی خانواده ها را کاهش می دهد. وضعیت اقتصادی مهم است. اگر هم اکنون از خانواده هایی ایرانی در جامعه قرار دارند این سوال را بپرسیم، اکثریت انها پاسخ می دهند که شرایط اقتصادی مطلوب می تواند وضعیت ما را تغییر دهد و ما را با آرامش برساند. دوم فضای مجازی در شرایط کرونایی است. اگرچه، این مسئله در شرایط کرونایی بیش از هر زمان دیگری به حقیقت نزدیک شده است. برخی از خانواده ها در روزهای ابتدایی کرونا با توجه به مجازی شدن کلاس های درس دچار نگرانی و اشفتگی شدند. انها که تا قبل از کرونا برای هزینه های معیشتی خود مانده بودند، اکنون با فرارسیدن بیماری و ماندن اجباری در خانه و شروع بیکاری خرید تجهیزات از جمله (گوشی و اینترنت) نیز به معضلی اساسی تبدیل شده بود و است. سخت شدن زندگی به لحاظ اجتماعی و اقتصادی هم اهمیت دارد. با گذر زمان و افزایش هزینه ها و تورم غیرقابل پیش بینی، نارضایتی خانواده خیلی زیاد تر از قبل قابل مشاهده است. وضعیت نامطلوب اقتصادی نقش مهمی در بهم ریختگی روحی و روانی خانواده دارد. پس شرایط بد اقتصادی برای طبقات پایین نقش افرینی می کند درحالی که برای طبقه متوسط و بالای جامعه شکل دیگری دارد. اگرچه این سوال برای افراد توانمند جامعه دارای پاسخی متفاوت است. انها اعلام می کنند داشتن فرزند و همسری متعادل می تواند ارامش از دست رفته انها را بازگرداند. به نظر می رسد که هر عنصری که در خانواده کم رنگ باشد همان عنصر با سلامت روحی و روانی افراد ارتباط تنگاتنگی دارد. عوامل طبیعی در ادامه دیگر عوامل تعیین کننده می باشند. عوامل طبیعی مثل سیل، زلزله و … هم می تواند سلامت روحی و روانی خانواده را به خطر بیندازد. هر عاملی که مخل ارامش و اسایش اعضای خانواده شود، بهم ریختگی و بی نظمی در خانواده ایجاد خواهد کرد. همانطور که خانواده های ضعیف یا متوسط نداشتن شرایط مطلوب اقتصادی را عامل بدبختی و جدال درون خانه تعریف می کنند یا اینکه داشتن فرزندی سرکش و همسری متوقع در خانواده سطح بالا مخل اسایش و ارامش تعریف می شود. در نتیجه تغییر شرایط اشاره شده از قبیل شرایط بد اقتصادی، کرونایی، سختی زندگی به لحاظ اجتماعی و اقتصادی و سامان یافتن شرایط اقلیمی و طبیعی می توانند زمینه های بهبود زندگی و در نهایت سلامت روحی و روانی و به عبارت دیگر سلامت خانوادگی باشند.
چگونه شرایط اشاره شده در نابسامانی و کاهش سلامت خانواده موثر می باشند؟
بهم ریختگی اقتصادی همراه با بهم ریختگی از جمله مداخله گری و بی اخلاقی، و نقش مخرب رسانه ها و … در این زمینه موثر می باشند. به نظر من انسان به گونه ای تربیت می شود که سرمایه های کسب نکرده را بیش از داشته های خویش می بیند و به همین علت است که افسوس و نگرانی در بین افراد در همه لحظات زندگی قابل دیدن است. اگر بخواهیم بر روی سلامت روحی و روانی افراد کار کنیم، در ابتدای باید برگردیم به تفکیک نقش ها در خانواده ها تا برجسته کردن شرایط اقتصادی یا دیگر امور. با این اقدام می توانیم خانواده را با هویت واقعی خویش اشنا کنیم و انها را با محیط پیرامونی خویش اشتی دهیم. وقتی افراد فهم درستی از خود داشته باشند، می توانند شرایط و موقعیت های متفاوت بوجود امده را معنایی زیبا ببخشند. اکنون ما مشاهده می کنیم بیشترین دعواها در بین زوجین به دلیل عدم درک درست از شرایط و معنادهی اشتباه از موضوع پیش امده است. بیشتر زوجین از دریچه نگاه خویش موضوع مورد نظر را مورد کنکاش و واکاوی قرار می دهند به همین علت است که فقط خواسته های خودشان را می بینند و دیگران از اهمیت کمتری نسبت به انها برخوردار است. کماکان وقتی زندگی مشترک در خانواده ضعیف و متوسط به طلاق قانونی ختم می شود، از انها سوال می کنیم که چه عاملی باعث این موضوع شده است، کمتر انها به نداشتن شرایط مطلوب اقتصادی اشاره می کنند، بیشترین مسئله ای که از نظر انها غیر قابل بخشش است ، بی اعتنایی و بی تفاوتی همسر نسبت به زندگی و مسئولیت های پذیرفته شده است. اگر هر یک از اعضای خانواده در نقش خود باقی بمانند و در ان نقش مسئولیت پذیر باشند، ان وقت ما با خانواده ای ناتوان مواجه نخواهیم بود. این همان چیزی است که در خانواده طبقه بالا نیز مغفول مانده و خانواده را دچار بحران کرده است.
مهم ترین مسئله ای که سلامت خانواده را به خطر انداخته چیست؟
از میان همه شرایط اشاره شده، حتی در شرایط بحرانی، می توان به ناتوانی در تنظیم روابط با دیگران که ان را کاهش سرمایه اجتماعی و کاهش مهارت های اجتماعی نامیده ام، اشاره کرد. امروزه به هر جایی که سر می زنیم و مطلب می خوانیم در ارتباط با فضای مجازی و نقش منفی و کماکان مثبت ان مطلب نوشته شده است. اکثریت خانواده ها عامل بهم ریختگی خانواده را بخش هایی از فضای مجازی چون اینستا می دانند که درجهت بهم ریختن فضای ضمیمی خانوادگی است. این فضا به تعبیر کاربران منتقد، در راستای الگوبرداری از دنیای غرب تعبیر شده است. این تعبیر و تلقی در مورد فضای مجازی با شروع کرونا و قرار گرفتن رده های سنی مختلف در فضای مجازی قوت بیشتری گرفت. سعی ندارم که فضای مجازی را تبرئه کنم. اما باورم به این است که هر چند فضای مجازی نقش مهمی در نابسامانی خانواده و افت سلامت خانواده داشته و دارد، ولی قوت و توانایی افراد که در خانواده کسب کرده اند می تواند به کاهش اسیب های فضای مجازی کمک کند. به نظر می رسد اکثریت افراد برای فرار از پاسخگویی به امور تربیتی و اموزشی، با حمله ور شدن به فضای مجازی و تاکید بر نقش دنیای غرب، بی مسئولیتی پیشه می کنند. انها سعی دارند تا کم کاری والدین و افراد ذی نفوذ در خانواده و نهادهای اموزشی را پنهان کنند. در این صورت چندین عامل با هم نقش دارند. اول با نگاهی موشکافانه تر نسبت به رسانه متوجه می شویم عاملی که باعث بهم ریختگی سلامت خانواده شده است نابسامانی اقتصادی است. دوم، ناتوانی و کم کاری خانواده در بهبود شرایط زیست اجتماعی در کاهش سلامت خانواده نقش افرینی داشته است. سومین عامل در دوره جدید رسانه های جمعی و فضای مجازی می باشند. رسانه جمعی خصوصا تلویزیون نقش مهمی داشته است. تلویزیون با بی برنامه گی و مضمحل کردن طبقه و دین و فضائل اخلاقی موجب نابسامانی سلامت خانواده شده است. شما وقتی برنامه های تلویزیونی را مرور می کنید، مدگرایی و تجملات و بی طبقه شدن خانواده کاملا دیده می شود. زمانی که رسانه نقش چادر را مضمحل کرده و افراد چادری را در نقش افراد مفلس یا ناتوان نشان داده است، چرا باید زنان ما نسبت به چادر نگاه مثبتی داشته باشند؟ یا زمانی که بازیگران صداوسیما به عنوان الگوی زنان و مردان خود دچار یک بلاتکلیفی حداقل در ظاهر خود هستند، چگونه جوان ما از این بحران نجات پیدا کند؟ زمانی که تنوع زیستی به لحاظ اجتماعی و فرهنگی و طبقاتی در خانواده بی مفهوم شود، سلامت خانواده بی معناست. تنوع زیستی منشا بهبود در سلامت فردی و جمعی است تا یکسان سازی. کاری که رسانه می کند در ایران یکسان سازی فرهنگی و اجتماعی است. هر یک از این موضوعات خود به تنهایی برای به خطر انداختن سلامت خانواده کافی است.
نقش تلویزیون را چگونه ارزیابی می کنید؟
به نظر می رسد خانواده در معرض رسانه های جمعی و در نهایت فضای مجازی دچار بلاتکلیفی شده است. فاصله گیری از خود واقعی و ساختن خود دروغین برای افراد هزینه بر شده است. هزینه هایی که در نهایت موجب خستگی و ازار انها شده است و تشکیل خانواده را با تاخیر مواجه ساخته یا در صورت تشکیل ارامش و اسایش افراد را بر هم زده است. تلویزیون اصلی ترین رسانه در ایران است که در این زمینه مسیر غلط را می پیماید. تلویزیون با نشان دادن برنامه هایی که سرتاسر بوی تجملات و مد می دهد و هیچ نشانی از سطح طبقاتی در ان وجود ندارد به صورت پنهان به مردم اموزش می دهد که داشتن برخی از امکانات که زمانی مال طبقه بالا بوده است، اکنون همه جامعه حق استفاده از ان را دارند. این می شود که همه در جامعه به دنبال خریدن وسایلی بیش از خانه خویش هستند و اگر انها را نداشته باشند، احساس می کنند در برابر دیگران ضعیف و ناتوان هستند. اگر به خریدن جهیزیه ان هم در شرایط کنونی نگاهی بیندازیم، متوجه می شویم یا دخترخانم ها حاضر نیستند ازدواج کنند به دلیل اینکه شرایط فراهم اوری جهیزیه از سوی خانواده میسر نیست یا اینکه به دنبال این هستند که فردی با شرایط مالی مناسب برای انها به خواستگاری بیاید. این می شود که اکثریت جوان ها به سن بالا می رسند، ولی هنوز مجرد باقی ماندند. ماندن جوان در خانه و بالا رفتن سطح توقعات و ناسازگاری با والدین و در خواست تنهایی زندگی کردن همه این ها می تواند سلامت روحی خانواده را به خطر بیندازد. از مواردی دیگری که رسانه موجب بلاتکلیفی و بهم ریختگی شده است به سخره گرفتن نمادهای دینداری مانند چادر . رسانه چادر را به سخره گرفت و از ان عاملی برای فقر و نداری افراد ساخت و ما را به فاصله گیری بیشتر از ارزش ها و باورهای دینی سوق داد یا زمان انتخابات ما با هجمه ای از تهمت ها و افشاگری ها مواجه می شویم که کرامت، عزت نفس، اعتماد ، مسئولیت پذیری را مضمحل می کند. از این مثال ها بسیار است، طنزهایی که ساخته می شود و هدف ان مسخره کردن انسان دیگری است و نکته ای اموزشی که بتوان ان فرد، ان جامعه یا ان خانواده را نجات داد در ان برنامه وجود ندارد. برنامه هایی که هدف ان پرکردن وقت مردم بدون اثرگذاری مثبت است.
در این زمینه به والدین چه توصیه ای دارید؟
در کنار اهمیت والدین، علمای دین و اخلاق در این زمینه تعیین کننده هستند. روانشناسان و صاحبان فرهنگ تعیین کننده می باشند. اما به لحاظ جامعه شناسی، جامعه شناسان هم می توانند با بیان ابعاد جامعه سالم و خانواده سالم در این زمینه نقش افرین باشند. اصلی که مهم است را می توان به شرح زیر دانست: “جامعه سالم نیازمند خانواده سالم است.” بدین لحاظ باید به توضیح چگونگی خانواده پرداخت. اولین گام این است که سلامت خانواده در گرو وضعیت مناسب اقتصادی است. این خانواده است که می تواند جامعه را از شرایط نابسامان اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، دینی نجات دهد. دومین گام در این زمینه، مسئولیت پذیری است. اگر هر فردی در برابر شرایط جدید جامعه خود را مسئول بداند ان وقت است که دیگر ما شاهد بی اخلاقی های متعدد در جامعه نخواهیم بود و تنها درد باقی مانده در جامعه مشکل اقتصادی می شود. سومین گام، تقویت والدین در انجام وظایف خانوادگی شان است. والدین باید از بدو تولد کودکان نسبت به امر تربیت اگاهی خویش را بالا ببرند تا بتوانند در اینده ای نزدیک کنشگران موثر و نقش افرین تحویل جامعه بدهند. چهارمین گام، تقویت بنیان های اجتماعی در افزایش مهارت های اجتماعی است. زمانی که افراد از مهارت های اجتماعی و فردی بهره مند باشند، می توانند در برابر مشکلات متعدد راه حل های متفاوت پیدا کنند در غیر این صورت می شود جامعه ای که جوان دارد، اما جوانان بی مسئولیت، خسته و گاها معتاد. والدین باید با برنامه ای زمان بیشتری را با فرزندان خود گذران کنند و فرستادن کلاس های متعدد اموزشی را قسمتی از برنامه اموزشی فرزند خویش ببینند نه ان را جزئی از برنامه تربیتی فرزندان. اگرچه نقش رسانه ها، دولت، نهادهای اموزشی و … در امر سلامت خانواده بی تاثیر نیست، اما اگر مردم اگاهی اجتماعی لازم جهت درامان ماندن از اسیب و بحران را اموزش دیده باشند در مواقع بحران سعی بر برقراری روابط انسانی با یکدیگر دارند تا اینکه از زمان بوجود امده برای منافع اقتصادی خویش استفاده کنند. پنجمین گام، محوریت دادن به کانون خانواده در نظام اجتماعی است. بستر خانواده به عنوان مهمترین حمایت کننده فرزندان در تربیت فرزندان نقش موثری دارد. بستر توانمند می تواند موضوعات مختلف را که باعث برهم زدن ارامش و به خطر افتادن سلامت خانواده شده را مورد بررسی و کنکاش قرار دهید و در نهایت با نگاهی متفاوت از انچه هست و خلق معنایی جدید برای ساختن مجدد تلاش کند.
در نهایت، گام دیگر، نقد و بررسی کردن گزاره ها و کلیشه های اجتماعی و فرهنگی در مورد خانواده است. به طور مثال به یک کلیشه اشاره می کنم. باید برای ساختن به دنبال حذف برخی از ضرب المثل ها مانند زندگی سوختن است و ساختن باشیم. این ضرب المثل ها ما را محکوم به زندگی کردن انهم با هر شرایطی می داند. زندگی فقط محل ساختن است. این ساختن است که به انسان روح دوباره می دهد و اجازه می دهد که اشتباهات شکل گرفته به تجربه تبدیل شود . برخی اوقات گفته می شود که جامعه اجازه کنشگری به افراد را نمی دهد به همین دلیل است که برخی از افراد دچار سرخوردگی و ناامیدی هستند. با این جمله هم موافقم و هم مخالف. موافقم از این لحاظ که جامعه از نظر تولید دانش و به کارگیری افراد متخصص خیلی عقب است و رسانه ها به سرعت تکنولوژی های متعدد را به فرزندان مان در حال اموزش هستند، اگر نتوانیم خود را با کشورهای دیگر هم تراز کنیم در اینده ای نزدیک جوانانی بی روح و بی انگیزه در مسیر دانش خواهیم داشت. اما مخالفم به این علت که والدین نیز به دنبال کسب دانش نیستند. زندگی در شرایط کرونایی به اکثر معلم ها و اساتید ثابت کرد ، والدین بیشتر نگران تجدید شدن فرزندان خود هستند. انها با علم به اینکه در کلاس درس مطلبی اموزش داده نمی شود یا جزوه ای بارگذاری می شود و این می شود درس و امتحان، مخالفتی نداشتند و اتفاقا موافق این برنامه درسی هم بودند . فکر می کنم به همین علت است که جامعه مسیر رو به جلو ندارد. ما متخصص داریم، اما افرادی که نسبت به دانش کسب شده خود آگاهی لازم را ندارند.
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید